شوراسنجی
شورا سنجی!
امین حقره
قطعن یکی از مولفههای سنجش کارآمدی شوراها، جنس رابطهی هستههای تصمیمساز آن با نخبگان، کنشگران و صاحبان ایده و اندیشه در حوزههای موثر در حیات کیفی شهر است. رابطه ای که مدتهاست در انزلی از هم گسیخته و متروکه است.
در روزهای رفته خواندم که انگار شورای شهر انزلی در صدد اتصال و ارتباط این شریانهای حیاتی برآمده و تحرکاتی هم داشته. مثلن از سوی کمیسیونها در رسانهها فراخوانهایی داده شده که همین امیدواریهایی را زنده کرده.
منتها متاسفانه آن گونه که شواهد گواهی میدهند، مدخلی که برای ورود به داستان برگزیدهاند آن قدر خام و خطاست که اگر حرکت در آن ادامهدار شود نه تنها اسباب وصل و تحول نمیشود بلکه چیزی جز تکرار و شکست و دلزدگی و بیاعتمادی به ارمغان نمیآورد. و این یعنی شدنِ همان که نباید...
از مبحث فرهنگ و جامعه که بگذریم (که حرف بسیار هست و اگر مجالی باشد به آن هم خواهم پرداخت) در فراخوان کمیسیونهای محیطزیست، فضای سبز، بهداشت، و عمرانِ شورا، از نخبگان دانشگاهی و صاحبان نظر خواسته شده مشروط به بهرهمندی از مدارک دانشگاهی کارشناسی و کارشناسی ارشد! جهت گزینش و پذیرش از سوی شورا به عنوان عضو کارگروه مشاوره، به دبیرخانهی مربوطه رزومه ارایه کنند!
بدیهیست که این رویه با الگوی صحیح و منطقی بهرهمندی از آرای اهالی نظر، تفاوتی بنیادین و ماهوی دارد و بیشتر به جشنواره های رقابتی کشف استعداد شبیه است! به زبان ساده مخاطب روشی که شورای شهر انزلی با عنوان نخبهگرایی برگزیده نه تنهاجامعهی کاردانِ متخصصِ ایده پردازِ با تجربه نیست، که در خوشبینانهترین حالت فارغالتحصیلان مظلومِ در جستجوی کار و نام را در بر میگیرد که هر روزی که بر میآید، با امیدی کم رنگ، کپیِ مدارک تحصیلیشان را به نیت گشوده شدن بخت خفته، سوی این اداره و آن شرکت حواله میکنند!
سوال بزرگ این است که چه در ذهن شورا نشینان میگذرد و تصورشان از واژهی تخصص، خرد، ایده و تجربه چیست و شان و مرتبهی دارندگان و صاحبان شان را چه اندازه دیدهاند که اول و آخر قصه را اینطور تخیل کردهاند. که مثلن فلان مو سفید کردهی دانشمندی اسناد فضل و کمالاتش را بر دارد و ببرد به شورا و بعد منتظر تایید یا تکذیب هیات محترم نظارت بنشیند شاید امکان خدمت که نه اسباب ابراز وجود بیابد!
واقعیت این است که؛ رفقای شورانشین برای اثبات صداقت عمل و ایده، راهی ندارند جز اینکه نقشها را عوض کنند. کار تازه را پی بگیرند و رنجش را هم به جان بخرند. برخیزند و خود، راه خانهی نخبگانِ مهجور و محبوبِ دانا و کاردیده را بیابند و همراهی قدم و قلم و اندیشه و تجربهشان را از هرکجای این کره خاکی باشد برای آبادانی این بندر خستهی مه آلوده مطالبه کنند.
این خیر است و جز این هرچه باشد نه....